-
نود و نهم
چهارشنبه 24 اردیبهشت 1393 14:57
پسره برگشت و محکم خوابوند تو صورت برتراند، برت در حالی که دستش رو صورتش بود روی دو زانو نشست و سیگارش رو از زمین برداشت و روی لبش گذاشت پسره داد زد: مگه نگفته بودی هرچی منطق نادرستتر باشه نتیجه ای که ازش بر میاد دلکشتر و لذت بخش تره ؟ برتراند راسل در حالی که مشوش شده بود کامی از سیگارش گرفت و باز سکوت کرد. پسره بغض...
-
هشتاد و پنجم
سهشنبه 23 اردیبهشت 1393 22:09
پسره توی کافی نت به کافه چی گفت: تشنگی را میتونم تحمّل کنم، اما فریبِ سراب رو نه. کافه چی با چهره متعجب نگاهی بهش کرد و گفت : پنج هزار تومن میشه. پسره در حالی که داشت از کافی نت خارج می شد برگشت و گفت: کاشکی تشنگی رو تحمل میکردم و راهش رو کشید و رفت. به کافه چی گفتم میشه یه سیستم باز کنی ؟ کافه چی گفت: سیستم 5 بشین....
-
پنجاهم
سهشنبه 23 اردیبهشت 1393 21:37
پسره رو کرد به چه گوارا و گفت : هی چه! میدونی چقد میخوامش ؟ چه برگشت و پکی به سیگارش زد و گفت : پس برو و بگیرش پسره سرش رو انداخت پایین و گفت: نمیتونم نمیتونم چه نگاهی به دیوار انداخت و گفت : ما هرگز نمیتونیم از داشتن چیزی برا زندگی مطمئن بشیم تا وقتی که براش مایل به مردن باشیم و این واقعیت خیلی ساده ایه. پسره به...
-
نود و چهارم
سهشنبه 23 اردیبهشت 1393 21:22
«اینکه هیچ چیز من شبیه آدم های عادی نیست رو قبول دارم. قبول دارم کسخلم. قبول دارم تکیه گاه مناسبی برای هیچ کس نیستم. قبول دارم که به خانواده م جز رنج هیچ چیزی ندادم. قبول دارم آدم جالبی نیستم و اساسا" توجه مثبت کسی رو به خودم نمیتونم جلب کنم همه رو قبول دارم دوست ندارم پام رو از گلیمم درازتر کنم فقد "گوهر...
-
سی و نهم
سهشنبه 23 اردیبهشت 1393 13:14
پسره نشسته بود زیر باد کولر تا از گزند این گرمای اردیبهشتی حفظ کنه خودشو هر از چند گاهی گوشیشو در می آورد و نگاهی بهش میکرد منتظر بود. - یه چیزی بگو . - چی بگم ؟ - هرچه میخواهد دل تنگت بگو - مفهوم فرهنگ از مفاهیم بسیار متنوعیه که هر شاخه ای از تفکر و یا هر مکتب و نحله فکری ،اون رو به شیوه خاصی تعریف می کنه و در اصول و...
-
چهل و سوم
دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 01:25
«دوست دارم در حال قدم زدن باهمدیگه راجع به علایق مشترکمون بحث کنیم تا به یه کافه بریم و با هم یه قهوه بخوریم و جدیدترین شعرم رو براش بخونم و ایراداهای وزنی شعرو بهم گوشزد کنه بعد با هم از هر دری سخنی بگیم و بعدشم راهمونو بکشیم و بریم، اما اون نیست و اگر هم بود من اصلا" جراتش رو نداشتم که برم و باهاش در میون بذارم...
-
بیست و دوم
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 13:05
توی پارک جلوی دانشگاه یه پسره و دختره نشستن روی یه نیمکت هوس میکنم برم بشینم روی نیمکت رو به رویی شون و ببینم چی میگن. پسر: این پسره چوس ترم دیگه واسه من شاخ و شونه میکشه دختر: حالا چیزی نشده که عزیزم - نمیشه من باعاس حالشو بیگیرم - نه بابا چیزی نگفت که - اصن تو چرا ازش دفا میکنی ؟ - ... یکی میاد بغل دست من میشینه و...
-
بیست و یکم
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 01:50
یکی اونور نشسته و موبایلش رو نشون بغلی میده همزمان میگه کیلیپ جدید تو ای اف ام رو دیدی ؟ خیلی قشنگه من عاشقشم به نظرم افرادی که به تو ای اف ام علاقه دارن مستحق دلسوزی ان بسکه تباهن واس همین یه چند ثانیه ای رو براش دل میسوزونم همیشه اون تیکه ته واگن یه حالتی داره که اون 6-7 نفری که تو اون قسمتن چاره ای جز فضولی کردن تو...