سی و یکم
سی و یکم

سی و یکم

بیست و یکم

یکی اونور نشسته و موبایلش رو نشون بغلی میده همزمان میگه کیلیپ جدید تو ای اف ام رو دیدی ؟ خیلی قشنگه من عاشقشم به نظرم افرادی که به تو ای اف ام علاقه دارن مستحق دلسوزی ان بسکه تباهن واس همین یه چند ثانیه ای رو براش دل میسوزونم همیشه اون تیکه ته واگن یه حالتی داره که اون 6-7 نفری که تو اون قسمتن چاره ای جز فضولی کردن تو کار همدیگه ندارن در گوشه انتهایی واگن یه پسره دختره رو چسبونده به دیوار و با سو استفاده از شلوغی داره باهاش لاس میزنه همینم باعث میشه تحریک بشم چند ثانیه ای رو هم به نگاه کردن اونا اختصاص میدم بغلم یه پیره مرد کراواتی داره دور آگهی های استخدام خط میکشه جوری از بالای شیشه عینکش صفحه رو نگاه میکنه که انگار اون عینک رو بهش تحمیل کردن و نمیتونه برش داره پیرمرد جذابیتی نداره برام تمرکزم رو روی سربازی که بغل در ایستاده متمرکز میکنم با افتخار واسه یه پسره میگه که من سربازم سرباز وطن در حالی که هیچوقت نتونستم بفهمم چطور میشه به لباسی که بزور تنت میکنن افتخار کنی تو همین فکرا هستم که پیرمرد کراواتی بلند میشه و به سمت در میره این ایستگاه منه و منم بلند میشم و شانه به شانه پیرمرد کراواتی می ایستم چشمم دوباره به روزنامه می افته و بیشتر که دقت میکنم میبینم که پیرمرد دور آگهی های نگهبانی و سرایداری رو فقط خط کشیده، زندگی سخته .
نظرات 1 + ارسال نظر
بهار دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 ساعت 21:06 http://shalgardanha.blogfa.com

فکرمیکردم فقط من از این کارا میکنم:)

تنها نیستی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.